کودکان کارها را فراتر از آنچه را که در واقع انجام شده است، می بینند و هدف انجام آن را استنباط میکنند.
بنابراین وقتی ناخواسته شیر را روی زمین میریزید، کتابتان به زمین میافتد و یا کلیدهایتان را به اشتباه در جا کلیدی میاندازید، کودک نوپایتان روی اشتباه شما تمرکز نمیکند، بلکه او نیت شما را بهتر از اشتباهتان درک می کند. حدوداً در این سن کودکان متوجه میشوند که افراد رفتار محضی ندارند، بلکه حالتهای ذهنی از قبیل افکار، احساسات، تمایلات و نیات پشت این رفتارها قرار دارند. این مفهوم، برای ذهن کودکی با این سن کم، مفهوم پیچیدهای است!
به راحتی میتوان پی برد که کودکان چگونه از شیوۀ یادگیری استفاده میکنند. اگر در کنار کودکتان کیک لیمویی درست کنید و برایش توضیح دهید که چگونه از قاشق، فنجان و رندۀ پوست لیمو استفاده میکنید، کودکتان از آنجا که قاشق و فنجان را میشناسد، می فهمد که رنده، یک شیء نا آشناست.
والدین نباید به خاطر این که تصور میکنند کودکشان معنای کلمهای را نمیفهمد، از کاربرد آن کلمه خودداری کنند. با اینکه توضیحات پیچیده شاید فراتر از توانایی درک مطلب فعلی کودکتان باشد، اما استفاده از کلمات جدید برای توصیف اشیاء، در قلمرو یادگیری کودکتان بسیار مفید است. برای مثال برایش توضیح دهید که چطور گلها را داخل گلدان و شمعها را داخل جاشمعی قرار میدهید و سپس بگویید که می خواهید دماسنج را بررسی کنید تا ببینید دمای خانه چقدر است. در صورتی که کودکتان معنای دماسنج را نداند، از طریق فرآیند حذف کردن به معنای آن پی خواهد برد.
حتی صفات، قابل یادگیری هستند. به کلماتی که برای توصیف یک شیء زیبا استفاده میکنید، فکر کنید: زیبا، با شکوه، جذاب، دلپسند و حیرت انگیز. هر جا که ممکن بود از صفات استفاده کنید تا کودکتان آنها را بیاموزد.
در این سن کودکان یاد میگیرد که رفتار انسانها برخواسته از نیات و اهدافی است، اما در مورد اشیاء این طور نیست. سال گذشته کودکتان آموخت که برخی از اشیاء برای حرکت کردن نیاز به کمک دارند، در حالی که برخی دیگر خودشان میتوانند حرکت کنند. او اکنون به تفاوتهای عمیقتری میان انسانها و اشیاء پی میبرد: