top
افت تحصیلی و ناتوانی های یادگیری در میان کودکان تیزهوش

افت تحصیلی و ناتوانی های یادگیری در میان کودکان تیزهوش

کارگروه پزشکی پرتال جامع وتخصصی کودک: کودکان با استعداد و سایر کودکان عادی به یک اندازه احتمال دارد که به ناتوانیهای یادگیری و اختلال نقص توجه بیش فعالی مبتلا شوند. تشخیص ناتوانی یادگیری و اختلال نقص توجه بیش فعالی در کودکان با استعداد به علت داشتن برخی ویژگیها (سطح بالای هوش) نسبت به همسالان عادی خودشان دقیق و به هنگام صورت نمی گیرد

افت تحصیلی و ناتوانی های یادگیری در میان کودکان تیزهوش

چکیده

کودکان با استعداد و سایر کودکان عادی به یک اندازه احتمال دارد که به ناتوانیهای یادگیری و اختلال نقص توجه بیش فعالی مبتلا شوند. تشخیص ناتوانی یادگیری و اختلال نقص توجه بیش فعالی در کودکان با استعداد به علت داشتن برخی ویژگیها (سطح بالای هوش) نسبت به همسالان عادی خودشان دقیق و به هنگام صورت نمی گیرد. درمان و تشخیص به موقع، در کاهش مشکلاتی که کودکان با استعدادی که به علت داشتن ناتوانی یادگیری و اختلال نقص توجه/ بیش فعالی در زندگی تحصیلی، عاطفی و اجتماعی خود تجربه می کنند، اهمیت دارد. والدین کودکان با استعداد باید نسبت به گسترش ناتوانی یادگیری و اختلال نقص توجه/ بیش فعالی و خدمات مربوط به آن آگاه بوده و مصرانه مشکل کودکان خود را پیگیری کنند تا از خدمات و حقوقی که در قوانین فدرال برای آنها پیش بینی شده، برخوردار شوند.

مقدمه

بر اساس تعریف، کودکانی که در طبقه افراد با استعداد قرار می گیرند، کودکانی هستند که از نظر توانایی ذهنی در سطح بالاتری از هوش نسبت به سایر افراد قرار دارند. اما با هوش بودن تضمینی برای موفقیت تحصیلی نیست .کمیسیون ملی مربوط به موفقیتهای تحصیلی (1983) گزارش داد، نصف کودکان با استعداد از سطح علمی منطبق با تواناییهای ذهنیشان برخوردار نیستند. در کمال شگفتی ملاحظه می کنیم که بین 10 تا 20 درصد دانش آموزان دبیرستانی که در امتحانات رد می شوند از میان همین کودکان با استعداد هستند (لاجوی، شور 1981، ویت مور، 1980 ).

یک آمار چشمگیر، بیانگر این واقعیت است که چهل درصد از آنهایی که جزء پنج درصد دانش آموزان ممتاز مدرسه خود بوده اند و فارغ التحصیل شده اند، موفق به اتمام دوران متوسطه(کالج) نشده اند. شماری از شخصیتهای معروف تاریخی که بسیار با استعداد بوده اند و احتمالاً جزء تیزهوشان طبقه بندی شده اند، در مدرسه با مشکلات جدی رو به رو بوده اند؛ این افراد بعداً در زمینه های مختلف از سیاست(مانند وودرو ویلسون و نلسون راکفلر) و علم(مانند آلبرت انیشتین و توماس ادیسون) گرفته تا هنر(آگوست رودین و چر) به موفقیتهای چشمگیری دست یافته اند. دلایل متعددی برای عدم موفقیت تحصیلی میان این عده از افراد تیزهوش وجود دارد .عوامل محیطی (خانه، مدرسه و...) ، مسائل عاطفی و احساسی، مشکلات انگیزشی و سایر عوامل می توانند در عدم موفقیت تحصیلی در میان دانش آموزانی که بنا به ظرفیت ذهنیشان انتظار می رود از موفقیت والایی برخوردار باشند، می توانند سهیم باشند.

عامل مهم دیگری که به افت تحصیلی می انجامد و در این مقاله به آن خواهم پرداخت، حضور عاملی به نام ناتوانی یادگیری است. مردم با شنیدن این مطلب که: ناتوانیهای یادگیری در میان افراد با استعداد نیز به اندازه افراد عادی شایع است، شگفت زده می شوند. اما باید گفت: در تعریف ناتوانیهای یادگیری این عده (افراد با استعداد) از افراد عادی مستثنی نیستند. به نظر من این سوء برداشت که کودکان با استعداد نمی توانند به ناتوانی یادگیری دچار شوند، در این باور نادرست ریشه دارد که: ناتوانی یادگیری عمدتاً محدود به کودکانی می شود که بهره هوشی آنها از میانگین جامعه پایین تر است .در واقع آن طور که در ادامه روشن خواهم شد. کودکان دارای ناتوانی یادگیری بر طبق تعریف، از حداقل میانگین ظرفیت و توانایی ذهنی برخوردارند چرا که مشکل این افراد افت تحصیلی است نه ناتوانی ذهنی.

در این مقاله به انواع تعاریف مختلف ناتوانی یادگیری، فرآیند تشخیص، نمودهای متفاوت آن در سن مدرسه و مداخله های نامربوط در مورد این کودکان خواهم پرداخت. همچنین به طور مختصر در مورد اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) هر چند در حوزه ناتوانیهای یادگیری نیست، اما اغلب با ناتوانی یادگیری همراه می شود و همچنین در بیشتر موارد نمودهای آن شبیه به ناتوانی یادگیری است، بحث می شود. ضمن بحث در مورد ویژگیهای کودکان دچار ناتوانی یادگیری، به طور عمده تلاش می گردد به موضوعاتی پرداخته شود که به طور خاص با کودکان با استعدادی ارتباط پیدا خواهد کرد که دارای ناتوانی یادگیری هستند.

تعریف ناتوانایی های یادگیری

برای نخستین بار اصطلاح ناتوانیهای یادگیری در سال 1963میلادی به وسیله « ساموئل کرک» پیشنهاد شد. بسیاری اصطلاحات دیگر که پیش از آن زمان برای شناختن کودکان دارای مشکل یادگیری بکار می رفت، امروزه تحت عنوان ناتوانیهای یادگیری در این مفهوم جای می گیرد. به اثبات رسیده است طرح یک تعریف منحصر از ناتوانیهای یادگیری که مورد پذیرش اهل فن باشد، دشوار است. در نتیجه، عموماً از تعاریف متعددی استفاده می شود، این تعاریف تا اندازه ای با هم متفاوت هستند اما همگی بر ویژگیهای پر اهمیت و مشابهی تاکید دارند. به نظر می رسد رایجترین تعریف در قانون عمومی مربوط به مواد (142-91) ، آموزش کودکان معلول مورد استفاده قرار گرفت(فدرال رجیستر،1977). همچنین این تعریف در بخشی از قانون عمومی1990 میلادی مواد (476-101) قانون آموزش افراد دارای ناتوانی یادگیری (IDEA) و همچنین قسمتی از اصلاحیه های قانون آموزش افراد دارای ناتوانی یادگیری مربوط به سال 1997 میلادی، مواد (17تا 105) قانون عمومی آمده است. در این تعریف چنین می خوانیم:

اصطلاح ناتوانی یادگیری ویژه، یعنی کودکانی که در یک یا چند فرآیند اساسی روانشناختی مرتبط با درک یا استفاده از زبان، گفتار یا نوشتار، دارای اختلالی هستند که ممکن است نمودهای آن به صورت ناتوانیهایی در گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام تمرینهای ریاضی جلوه نماید. این اصطلاح شرایطی از قبیل معلولیت ادراکی، آسیب مغزی، کارایی ضعیف مغز، اختلال خواندن و کنش پریشی رشدی را در بر می گیرد. این مفهوم شامل آن نوع از ناتوانیهای یادگیری می شود که اساساً در واقع یک تفاوت معنی دار میان ظرفیت یادگیری بالقوه کودک و موفقیتهای بالفعل او وجود دارد. یعنی افت تحصیلی به وضوح در وی مشاهده می شود:

الزاما (نتیجه معلولیتهای بینایی، شنوایی، معلولیت حرکتی، عقب ماندگی ذهنی، مشکلات عاطفی یا توسعه نیافتگی محیطی، فرهنگی و اقتصادی نیست)(قانون عمومی17-105، فدرال رجیستر، 1997). این تعاریف از ناتوانیهای یادگیری و مفاد قوانین فدرال در این مورد بنا به دلایل متعددی حائز اهمیت است. نخست این که این عمل به منظور ارائه یک تعریف عملیاتی از ناتوانیهای یادگیری صورت گرفت تا متخصصان بتوانند در تشخیص آن، رویه ای کلی و معتبر را در پیش گیرند.

ثانیاً سایر منابع حقوقی، حمایتهای قانونی را در راستای ایجاد امکانات برای کودکان دارای ناتوانی یادگیری در جهت رفع مشکلاتشان به وجود آوردند.

ثالثاَ، این کار باعث ایجاد نظامی از کنترل و تعادل شد تا بر اساس آن والدین کودکان دارای ناتوانی یادگیری بتوانند بر تصمیماتی که در مورد ارائه یا عدم ارائه خدمات به کودکانشان اتخاذ می گردد، نظارت کنند. من وارد جزییات بحث در مفاد قانون فدرال نمی شوم، بلکه باید عناصر اساسی تعریف فوق را مورد ملاحظه و توجه قرار دهیم. تعریف، دارای ابعاد متعددی است که هر یک از آنها را می بایست در تشخیص ناتوانیهای کودکان لحاظ کرد. مفاهیم ذکر شده ذیل، عناصر اصلی قانون آموزش افراد دارای ناتوانی یادگیری هستند (1997).

کودک به احتمال زیاد در یک یا چند فرآیند اساسی روان شناختی با اختلال روبه رو می باشد. این فرآیندها ناظر به تواناییهای شناختی: حافظه (شنیداری- دیداری)، ادراک (شنیداری – دیداری)، هماهنگی میان حواس ( برای مثال هماهنگی میان حواس شنیداری ودیداری و توانایی برقراری ارتباط بین حروف با اصوات آنها است.)، توجه، مهارتهای حرکتی و بسیاری موارد دیگر. ناتواناییهای یادگیری کودکان به احتمال زیاد خود را در زبان شفاهی (درک و بیان)، خواندن، نوشتن و یا ریاضیات نشان می دهند. به این معنی که میزان موفقیت، کمتر ازحد انتظار ما از توانایی آنهاست. این مشکل در وهله اول ناشی از: آسیبهای بینایی، شنوایی، معلولیتهای حاد حرکتی، ضعف در توانایی ذهنی، آشفتگیهای عاطفی، عقب ماندگی هایی که ناشی از شرایط اقتصادی، محیطی و فرهنگی هستند، نیست. به عبارت دیگر، هیچگونه تبیین منطقی برای توجیه مشکل یادگیری کودک وجود ندارد. در واقع یک تفاوت معنی دار میان ظرفیت یادگیری بالقوه کودک و موفقیتهای بالفعل او وجود دارد. یعنی افت تحصیلی به وضوح در وی مشاهده می شود. در شرایط و حالات مختلف برای محاسبه این فاصله روشهایی وجود دارد که شرح آنها از حوصله این مقاله خارج است. باید توجه داشت، این تعریف، بسیاری از کودکان ناتوان را که سطح موفقیت آنها هم تراز تواناییهایشان نیست، در بر نمی گیرد: کودکانی که دارای ضعف در توانایی ذهنی هستند و لذا انتظار هم نمی رود سطح موفقیتشان با سن تحصیلی شان متناسب باشد؛ افرادی که دارای مشکلاتی هستند که تأثیرات نامطلوبی بر یادگیری می گذارد ( برای مثال: آسیب بینایی، افسردگی، اضطراب، فلج مغزی) ؛ آن دسته از کودکانی که فرصت کافی برای آموزش در میان سایر افراد
نداشته اند؛افرادی که تفاوت میان توانایی و موفقیتشان آن قدر معنی دار نیست که ارزش مطالعه بالینی داشته باشد و یا به احتمال دیگر برای توجیه علت افت تحصیلی به عنوان مثال: ( ریاضیات)، فرآیند روانشناختی که براستعداد ریاضی تأثیرگذار است، (مانند :حافظه شنیداری) می تواند راهبرد موثری در مورد آنها باشد. این تعریف و تعاریف شبیه به آن، از سوی طیف وسیعی از نظامهای آموزشی ایالات متحده جهت تعیین خدمات ویژه به کودکان دارای ناتوانی یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد. به این مثال که در مورد کاربرد تعریف فوق در تشخیص کودکان با استعداد است، توجه کنید.

لوکاس، کودکی با بهره هوشی 140 ( نود و نهمین صدک برای سن او ) می باشد، از وی انتظار می رود که نسبت به سنش در سطح هم تراز با این بهره هوشی توانایی خواندن داشته باشد اما لوکاس در حوزه خواندن در این سطح پیشرفت نمی کند. بر اساس این نمونه، فرض کنید پیشرفت لوکاس در ارزیابی رمز گشایی، او را در میانه دامنه قرار می دهد (یعنی نمره استاندارد 100 که مساوی است با صدک پنجاهم ). علیرغم این واقعیت که سطح رمزگشایی لوکاس مطلوب است، اما با توجه به تعریف ناتوانی یادگیری، او به خاطر عدم تناسب معنی داری که میان تواناییها و موفقیتش در خواندن وجود دارد، با افت تحصیلی روبه روست.

در اینجا مشکل ناتوانی یادگیری به شکل دیگری است که برای برخی افراد، بسیار گیج کننده
می باشد. به نحوی که در میان کودکان با استعداد، سطح موفقیت حتی اگر پایین تر از سن تحصیلیشان باشد چندان محسوس نیست. در حقیقت، اگر ما بخواهیم نمره استاندارد رمزگشایی لوکاس را به 110 تغییردهیم (مساوی صدک هفتاد و پنجم)، او همچنان دارای ناتوانی یادگیری است اگر چه مهارتهای رمزگشایی او بالاتر از 75 درصد همکلاسیهایش است. این شرایط اغلب در مورد کودکان با استعدادی که دچار افت تحصیلی هستند اتفاق می افتد و ابهامی که در این مورد وجود دارد، اغلب باعث می شود که این افراد درمان نشوند و از خدمات ویژه برخوردار نگردند، زیرا اینها بر اساس قانون و عرف باهوش شناخته می شوند. بنابراین در این مورد والدین باید جسورانه جهت تست و ارزیابی کودکان با استعداد خود اقدام کنند، زیرا معلمان و مقامات مدارس ممکن است با توجه به اینکه عملکرد این کودک از سطح بالایی برخوردار است معتقد به ضرورت ارزیابی نباشند. در موارد حاد، حتی لازم است جهت رفع محدودیتهایی که در مدرسه برای ارزیابی این کودکان اعمال می شود، از مشاوران تربیتی و آموزشی و حتی وکلا هم در جهت فرایند ارزیابی کمک و یاری جست. شواهد حاکی از این است که مداخله سریع و به موقع منجر به آگاهی مطلوب در دراز مدت می شود، تلاش برای فراهم آوردن خدمات برای این کودکان در سنین کم (یعنی در اولین زمان ممکن) حائز اهمیت می باشد.

فرایند ارزیابی

از زمانی که تشخیص داده می شود کودک به آزمون نیاز دارد، فرآیند ارزیابی آغاز می شود. این فرایند بسیار طولانی بوده و به کار مستمر نیاز دارد. در صورتی که ارزیابی در مدرسه صورت گیرد، گام اول در این فرآیند انجام یک سری آزمونهایی است که نشان می دهد آیا کودک نیاز به ارزیابیهای کامل تری در راستای مشکل خود دارد یا خیر؟ غالباً کل آزمون تشخیص مقدماتی بیشتر از 3 تا 4 ساعت طول نمی کشد و میزان توانایی کودک همراه با موفقیتهای او را در حوزه مرتبط تخمین می زند. اگر تشخیص داده شود که کودک به ارزیابیهای تکمیلی نیاز دارد، در این صورت معمولاً آزمونهای پنج ساعته یا بیشترانجام می گیرد. این آزمونها معمولاً سنجش های دقیقتری را از تواناییهای کودک بدست آورده و همچنین اطلاعات بیشتری درباره تواناییها و موفقیتهای او تخمین می زنند و فرآیندهای مربوط به یادگیری کودک را مورد نگاه تیزبینانه تری قرار می دهند.

مشاهده رفتار کودکان در طول آزمون و بررسی میزان و نحوه استفاده آنها از راهکارهای حل مسئله و میزان توجه کودک، عناصر مهمی در فرآیند تشخیص به حساب می آیند. به علاوه، معمولاً مصاحبه با یکی از والدین یا هردو آنها برای تهیه پیشینه ای دقیق از وضعیت تولد، پزشکی، رشد اجتماعی و تحصیلی کودک لازم است. همچنین ممکن است در فرآیند ارزیابی مصاحبه با معلم کودک در کلاس و مشاهده خود کودک در کلاس درس لازم باشد. ممکن است برای انجام فرآیند ارزیابی در مدرسه هفته ها و یا حتی ماهها زمان صرف شود. اما به طور عمده ارزیابی کودک برای مدت کوتاهی صورت می گیرد (مثلاً در هنگام کلاس)، این مطلب به این معنی است که برای تکمیل فرآیند، جلسات بیشتری لازم است. برخی از متخصصانی که می توانند ارزیابی ناتوانی یادگیری را انجام دهند عبارتند از: متخصصان حوزه ناتوانیهای یادگیری، روانشناسان مدارس و روانشناسان بالینی .توجه داشته باشید که این کار به علت صرف کردن زمان زیاد، هزینه بردار است، برای مثال در شیکاگو هزینه ها از 1000 تا بیش از 2000 دلار متغیر است. ممکن است تمام یا بخشی از هزینه شامل بیمه شود بهتر است شما با شرکت بیمه پیش از شروع فرایند ارزیابی، هزینه ها را بررسی کنید زیرا برخی از شرکتهای بیمه، قراردادهای مختلف با برخی از مشتریان دارند.

انواع ناتوانیهای یادگیری

ناتوانیهای یادگیری در 4 تا 7 درصد کودکان در سنین مدرسه مشهود می باشد، در سالهای اخیر (1996-1995) در میان کودکان مدرسه ای در ایالات متحده آمریکا حدود 5/5 درصد به نوع جدیدی از ناتوانی یادگیری، موسوم به ناتواناییهای یادگیری غیرکلامی به صورت روزافزون مشاهده می شوند که خدمات یادگیری دریافت می کنند(مرکز آموزشی ایالات متحده آمریکا، 1998) . به علاوه، نحوه اثرگذاری یک ناتوانی یادگیری اغلب همراه با پیشرفت کودک در مدرسه تغییر می کند. بخشی از این تفاوت به تغییر در توانایی کودک برای پردازش اطلاعات و بخشی دیگر به توقعات متفاوتی که سیستم آموزشی مدرسه از کودک دارد، بر می گردد. شایعترین نوع ناتوانی یادگیری به افت درخواندن می انجامد. معمولا علت اصلی ناتوانی یادگیری در رمزگشایی و دریافت و بیان می باشد، این اتفاق اغلب در رابطه با زبان نوشتاری رخ می دهد. کودکان دارای ناتوانی یادگیری غیرکلامی مشکلاتی را در حوزه هایی از قبیل : مهارتهای حرکتی، درک فضایی بینایی، روابط اجتماعی، سازماندهی و برخی مقولات ریاضی تجربه می کنند. در برخی کودکان، مشکلات موجود در زبان شفاهی در هجی کردن می باشد، این در حالی است که برخی از این کودکان از مهارتهای کامل در زبان شفاهی برخوردارند.

نوع جدیدی از ناتوانی یادگیری، موسوم به ناتوانیهای یادگیری غیرکلامی روز به روز در حال گسترش می باشد و نمونه های مبتلای آن بیشتر مشاهده می شوند. کودکان دارای ناتوانی یادگیری غیرکلامی مشکلاتی را در حوزه هایی از قبیل: مهارتهای حرکتی، درک فضایی بینایی، روابط اجتماعی، سازمان دهی و برخی مقولات ریاضی تجربه می کنند. این در حالی است که آنها در زمینه هایی که نیازمند استعداد کلامی است بسیار قوی هستند.

کودکان با استعداد دارای ناتوانی یادگیری اغلب مشکلاتی را تجربه می کنند که از نظر کیفی با آن دسته از همکلاسی هایشان که دارای ناتوانی یادگیری بوده اما با استعداد نیستند، متفاوت است. این کودکان اغلب به خاطر دارا بودن ظرفیت ذهنی بالا، در کار و فعالیتهایی که به آن ظرفیت ذهنی مربوط می شود، عملکرد شگفت انگیزی دارند. برای مثال کودک با استعدادی که مشکل عمده ای در رمز گشایی به هنگام خواندن دارد، ممکن است در واقع در فهم آنچه خوانده می شود به صورت گول زننده ای توانا باشد، زیرا او به خوبی می تواند از مهارت مفهوم پردازی و استدلال قوی و دانش عمومی خود در درک موضوعات استفاده کند مگر اینکه از این کودک بخواهیم که با صدای بلند بخواند، در غیر این صورت ممکن است مشکل وی در رمزگشایی برای ما محرض نشود. یا به عنوان مثال ممکن است یک کودک با استعداد که دارای ناتوانی یا دگیری در محاسبات ریاضی است، ممکن است از مهارت خوبی در مفهوم پردازی در ریاضیات برخوردار باشد، مثلاً درک درستی از مفهوم ارزش افزوده داشته باشد، همچنین ممکن است بتواند درک مفهومی را در فعالیتهای روزمره ریاضی از قبیل مفاهیم زمان، پول، خواندن نمودارها، جداول و ارقام را به درستی به کار برد.

لذا اگر بیشتر تاکید بر مهارتهای محاسباتی به ویژه در اوایل مدرسه صورت گیرد، ممکن است این نقاط قوت ناشناخته بمانند. یک ناتوانی یادگیری اغلب به تنهایی اتفاق نمی افتد، تقریباً حدود یک چهارم تا یک سوم کودکان دارای ناتوانی یادگیری، دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی (ADHD) هستند، به نحوی که می توان آن را با دسته ها و زیر مجموعه های دیگری مرتبط ساخت. به همین دلیل، بیشتر نمودهای ناتوانی کودک در یادگیری به طور معمولی در دو یا چند زیر مجموعه جلوه گر می شود. برای مثال، بسیاری از کودکان افت یادگیری را در خواندن، نوشتن، زبان و ریاضیات تجربه می کنند. به علاوه، در پاره ای از موارد، کودکان دارای ناتوانی یادگیری دارای معیارهایی برای احراز شرایط مرضی در چند حوزه هستند. مثلاً مشکلات عاطفی(افسردگی)، اضطراب، اختلال نقص توجه/ بیش فعالی در میان این کودکان شایع است.

خدمات مربوط به کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری

خدمات مناسب کدام هستند و والدین برای برخورداری کودکانشان از این خدمات، چه اقداماتی را می توانند انجام دهند؟

خدمات فراوانی را میتوان به کودکان دارای ناتوانی یادگیری ارائه کرد. بیشتر کودکانی که دارای ناتوانی یادگیری هستند، یکبار یا بیشتر در هفته در مدرسه خدمات ویژه دریافت می کنند. این خدمات ممکن است به روش و شیوه خاصی، مثلاً در کلاس به کودک ارائه شود و یا ممکن است در گروههای کوچکی سازماندهی شوند. معمولاً کودکان در گروه های کوچک با توجه به کلاس و سطح ناتوانی یادگیری شان سازمان داده می شوند. در موارد حادتر، کودک ممکن است در یک کلاس همراه با سایر کودکانی که به نوعی مشکلات رفتاری و یا یادگیری را تجربه می کنند، سازماندهی شود. این کلاسهای ویژه آموزش، عموماً در حال کاهش هستند، زیرا مدارس همواره تلاش می کنند خدمات را در کلاسهای عادی ارائه کنند. در فرآیندی که به طرح فراگیر مشهور است، عده ای از کودکان خدمات جبرانی را از سوی متخصصان ناتوانیهای یادگیری، حتی در ساعات خارج از مدرسه نیزدریافت می کنند .در برخی از موارد، این خدمات که جنبه مداخله ای دارند، در خود محدوده مدرسه ارائه می شوند. بعضی از والدین و کودکان خدمات بعد از ساعات مدرسه را ترجیح می دهند؛ زیرا شرکت در کلاسهای ویژه در وقت مدرسه را عار و ناخوشایند می دانند. مشاهدات شخصی من نشان می دهد، این ترس اغلب ناموجه است، و کودکان در این کلاسها کمترین آسیب را می بینند. به یاد داشته باشید که در اغلب کلاسها، کودکانی هستند که در هر صورت به خدمات ویژه یادگیری نیازمند هستند. فعالیتهای جبرانی دیگری وجود دارند که در خانه نیز انجام پذیر هستند. در هنگام درمان، می توان از برنامه های نرم افزاری کامپیوتری جهت تقویت فرایند درمان و همچنین رشد و تقویت تحصیلی کودک استفاده کرد. در این رشته، متخصصان موفق، کسانی هستند که پس از فارغ التحصیل شدن از آموزشهای ویژه و تخصصی بطور مکرر از باز آموزی برخوردار باشند. با توجه به ابزار و فن آوری موجود، من با این فکر که والدین، اساسی ترین عنصر مؤثر در مداخله هستند، مخالف هستم. در این رابطه باید افزود که اگر والدین فکر کنند که در درمان کودکشان می توانند به اندازه متخصصان موفق باشند، غیر واقع بینانه است. به علاوه، شواهد زیادی موید این مطلب است که روابط والدین و کودک به خاطر اینکه یکی از والدین صرفا تلاش کرده تا به عنوان پدر یا مادر نقش تکمیلی یا جبرانی را در درمان کودک بازی کنند، به شدت آسیب دیده است. لازم به یادآوری است که خدمات مربوط به ناتوانیهای یادگیری نیازمند یک دوره زمانی طولانی مدت است. ضمنا نباید انتظار داشت که پس از گذشت چند هفته و یا چند ماه از آغاز مداخله، پیشرفت قابل توجهی حاصل شود. لذا نباید فکر کرد که خدمات به صورت مناسبی جدی ارائه نشده اند. اگر چه بهره هوشی بالا در تقویت پیش آگاهی کودکان دارای ناتوانی یادگیری مؤثر است، اما همچنان فرآیندهای تکمیلی طولانی هستند. معمولاً هر دو یا سه سال یکبار ارزیابیهای مجددی به منظور آگاهی از تغییرات حاصله و نیاز به نوع خدمات جبرانی در آینده انجام می گیرد. ارتباط، بخش مهمی از فرآیندهای جبرانی است. افرادی از قبیل: (معلمان کلاس، متخصصان ناتوانیهای یادگیری در مدرسه، متخصصان خصوصی و...) که با کودک کار می کنند باید مرتباً با هم در ارتباط باشند تا ارائه خدمات به درستی صورت گیرد و تا حد ممکن از توازی و تلاقی جلوگیری شود. والدین باید در بیان انتظارات خود در ارتباط با ارائه خدمات، صریح و مصر باشند. به خاطر بسپارید، خدمات ویژه آموزشی پرهزینه هستند و لذا مدارس چندان تمایلی به ارائه آنها ندارند. والدینی که در مدارس مشغول به کار هستند یا مرتباً با کارکنان در تماس و ارتباط بوده و یا خدمات را از طریق قانونی پیگیری می کنند، دردریافت خدمات مداخلاتی برای کودکان خود موفق تر هستند.

همانطور که پیش از این اشاره کردم، والدین موظف هستند که از حقوقی که در قانون فدرال برای کودکانشان پیش بینی شده، آگاه باشند. در کنفرانس ها، در خلال ملاقاتهایی که با والدین صورت گرفته، همیشه بر نقش آموزش والدین تاکید شده است. منظور از این مساله این است که والدین باید خود را ملزم کنند تا در حد توان، مسائل مربوط به مشکل کودک خود را بیاموزند. البته نباید در حد یک کارشناس خبره از آنها انتظار داشت. کتابها، نوارهای ویدیوئی و سی دی های مربوطه و وسایل دیگری وجود دارند که به منظور افزایش شناخت والدین از ناتوانیهای یادگیری و ارائه مناسب خدمات به کود کان دارای این مشکل تهیه شده اند. امروزه در کتابخانه های ملی بخشهای مهمی به آموزش و پرورش ویژه به صورت عمومی و بالاخص ناتواناییهای یادگیری اختصاص یافته است، این مواد آموزشی برای افرادی تهیه شده که از خدمات تخصصی در این زمینه محروم هستند. افزون بر آن، سازمانهای حرفه ای از قبیل انجمن ناتواناییهای یادگیری آمریکا ((LDA و جامعه بین المللی اختلال خواندن (IDS) ، ضمن انتشار کتب و نشریات، به برگزاری جلسات و همایشهای بین المللی و منطقه ای در این زمینه می پردازند، هدف محتوای بسیاری از کتب و نشریات آموزشی، والدین کودکان دارای ناتوانی یادگیری است. همچنین یک سازمان ویژه والدین کودکان با استعداد و با هوش اطلاعات ویژه ای را در اختیار والدین این کودکان فوق استثنایی قرار می دهد(301،986،1422) و نیز اینترنت می تواند منبع اطلاعاتی ارزشمندی برای بیشتر والدین باشد، اگر چه تجربه نشان می دهد که گاهی اطلاعات غلط، از طریق اشکال متعدد اطلاع رسانی در اینترنت، به میزان قابل توجهی انتقال می یابد. به عبارت دیگر در هنگام استفاده از اینترنت باید مراقب این چنین مسائلی بود.

اختلال نقص توجه/ بیش فعالی

تقریباً حدود یک چهارم تا یک سوم کودکان دارای ناتوانی یادگیری، دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی هستند. به علاوه، اختلال نقص توجه/ بیش فعالی به گونه ای در افراد بروز می کند که تشخیص آن از ناتوانی یادگیری دشوار به نظر می رسد. در نتیجه در بیشتر ارزیابیهایی که در زمینه ناتوانیهای یادگیری صورت می گیرد باید حداقل به وجود اختلال نقص توجه/ بیش فعالی هم شک کرد .اختلال نقص توجه/ بیش فعالی در اشکال مختلفی جلوه می کند: رفتارهایی که با اختلال نقص توجه/ بیش فعالی ارتباط دارند شامل: بی توجهی، بیش فعالی و رفتارهای تکانشی و آنی می شوند. عموماً در این اختلال، کودکان، اساساً علائمی از بیش فعالی و رفتارهای تکانشی را از خود بروز می دهند و برخی دیگر اغلب در تمرکز و تداوم توجه مشکل دارند. همچنین برخی دیگر از این کودکان، همزمان رفتارهای بیش فعال، تکانشی و بی تفاوت از خود نشان می دهند. اختلال نقص توجه/ بیش فعالی اصولا منجر به افت تحصیلی نمی شود، اما مانند ناتوانی یادگیری، منجر به ضعف عملکرد کودک نسبت به سطح توانایی ظرفیت ذهنی او می شود. یکی از علائم این اختلال عدم ثبات در عملکرد فرد است. یعنی ممکن است سطح عملکرد کودک دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی در یک زمینه خاص و در یک روز خاص بسیار بالا با شد، در حالی که ممکن است سطح عملکرد او در همان زمینه در یک زمان دیگر ضعیف شود. در نتیجه این عملکرد (بی ثبات)، بسیاری از کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی در زمره کودکان بی انگیزه، تنبل و بی دقت طبقه بندی می شوند. همانند کودکان دارای ناتوانی یادگیری، بسیاری از کودکان با اختلال نقص توجه/ بیش فعالی دارای نقاط قوت زیادی هستند؛ که اغلب ناشناخته و پوشیده می ماند. به علاوه، بسیاری از خصایص و ویژگیهای کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی با تیزهوشی همخوانی دارد: این کودکان اغلب در اموری که نیازمند تفکر چند بعدی است، پر انرژی، خلاق و ممتاز هستند، در نتیجه، این مشکل پیش می آید که انرژی فراوان و سطح بالای فعالیت در کودکان با استعداد باعث می شود، تشخیص اختلال نقص توجه/ بیش فعالی در آنها به درستی صورت نگیرد و یا برعکس هوش بالای آنها ناشناخته بماند. علاوه بر این، راههای که اختلال نقص توجه/ بیش فعالی خود را نشان می دهد با رشد و افزایش سن کودکان تغییر می کند. در هر صورت، با افزایش سن و سازماندهی امور و زمانبندی کارها، و مشکلاتی که افراد در مواجهه با اجتماع دارند و رفتارهای بین فردی (بویژه برای دوقلوها) منجر به کاهش رفتارهای بیش فعالی و تکانشی می شود. برخلاف کودکان دارای ناتوانایی یادگیری، مداخلات پزشکی در بسیاری از موارد برای کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بسیار موثر می باشد. معمولا بیشتر این کودکان از درمان دارویی، ماده محرک دارو، استفاده می کنند که استفاده دارو در اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بسیار موثر می باشد. علاوه بر این، درمانهای دارویی دیگر، ضد افسردگی های سه حلقه ای، ضد فشار خون بالا، برای کودکان که به ماده محرک دارو پاسخ ندهند و یا تاثیرات برعکس بر آنها داشته باشد (اغلب بی خوابی و کاهش اشتها).

رفتارهای روانشناسانه درمانگرایانه مختلف برای کودکان دچار اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بسیار وجود دارد. مدارک محکم برای حمایت از ترکیبی از درمانهای دارویی و مداخلات روانشناسی که شامل کاهش علائم بیشتر از یکی از انواع درمان بصورت مجزا و تنها می باشد. درمانهای روانشناسانه جهت دار معمولا تغییر حالات رفتار و تلاشهای فراشناختی، تغییر حالات رفتار نیازمند طراحی یک سیستم پاداش دهنده ( اقتصاد نمونه ( هدیه دادن )) به منظور تقویت هدفدار رفتار می باشد (که می تواند شامل انجام تکالیف مدرسه در زمان مقرر، بدون جز و بحث، و آماده شدن برای رفتن به مدرسه هر روز صبح بدون تذکر و کمک). طراحی یک سیستم پاداش دهنده بسیار خوب اغلب به جهت حساسیت کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی از درجه اهمیت بیشتری به منظور تقویت تصادفی مخصوص که جزء زندگی روزمره می باشد لازم می باشد. به بیان دقیق تر کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی نیازمند تقویت موثرتر و مکرر در زمانی که کاری را درست در زمان مقرر آن انجام می دهند نسبت کودکان بدون اختلال نقص توجه / بیش فعالی می باشند. در حالیکه بسیاری از والدین احساس می کنند که طراحی یک سیستم پاداش دهنده در خانه (یا مدرسه) می بایست یک نمونه ساده و منصفانه تغییر رفتار باشد، تجربه بوضوح نشان می دهد که طراحی یک سیستم پاداش دهنده با راهنمایی ها افراد متبحر و آموزش دیده ( برای مثال روانشناسان یا مددکاران اجتماعی) در طراحی ، تنظیم، و حفظ یک برنامه بسیار مفید است.

آموزش فراشناختی، مداخله ای است که بر وادار کردن کودک به فکر کردن و تجزیه و تحلیل رفتار خود به هدف توانمندسازی او در تشخیص شرایط بحرانی و برقراری ارتباط مناسب و منطقی بین آنها تمرکز و تاکید دارد. این نوع آموزش و درمان به خوبی با شرایط کودکان با استعداد سازگاری دارد، زیرا موفقیت این نوع درمان در مورد افراد با بهره هوشی بالا و برخوردار از مهارتهای کلامی بسیار بیشتراست. همچنین افراد متخصصی هستند که منحصراً در این حوزه کار می کنند.



مرتبه
مرتبه
نظر و تجربه خود را برای دیگران ثبت کنید

تبلیغات ویژه

تجربه مادرانه
شما میتوانید در مورد موضوع زیر بحث و تبادل نظر کنید و در قسمت نظرات تجربه خود را با مادران در میان بگذارید :
موضوع انتخاب شده :
جدا کردن اتاق فرزندان
تجربه خودرا بنویسید
تبلیغات